ای کاش کودک بودم ،تا بزرگ ترین شیطنت زندگیم نقاشی روی دیوار بود. ای کاش کودک بودم ، تا از ته دل می خندیدم، نه اینکه مجبور باشم همواره تبسمی تلخ بر لب داشته باشم. ای کاش کودک بودم ، تا در اوج ناراحتی و درد با یک بوسه تو، همه چیز را فراموش می کردم
هنگامی که من و شعر نامه هایم از ابتدای نگاه تو به انتهای سرزمین تمسخر پرتاب می شویم دیگر نه جایی برای ماندن من است و نه جایی برای شعرنامه های بی وزنم گر توان رفتن نیست باید
نشانی از تو ندارم اما نشانی ام را برای تو می نویسم: درعصرهای انتظار، به حوالی بی کسی قدم بگذار! خیابان غربت را پیدا کن و وارد کوچه پس کوچه های تنهایی شو! کلبه ی غریبی ام را پیدا کن، کنار بید مجنون خزان زده و کنار مرداب آرزوهای رنگی ام! در کلبه را باز کن و به سراغ بغض خیس پنجره برو! حریر غمش را کنار بزن!
مرا می یابی.
شبي در شب ترين شبها، تو ماهم مي شوي آيا؟ تو تسليم تماشاي نگاهم مي شوي آيا؟ شبيه يك پرنده، خيس از باران كه مي آيم؟ تو با دستان پر مهرت، پناهم مي شوي آيا؟ پس از طي كردن فرسنگها راهي كه مي داني كنار خستگيها، تكيه گاهم مي شوي آيا؟ شناكردن ميان خاك را بد من بلد هستم تو اقيانوس موج آماج را هم مي شوي آيا؟ نگاه ناشيانه من به هستي داشتم عمري تو تصحيح تمام اشتباهاتم مي شوي آيا ؟ ا گر بي روز و بي تقويم ماندم من به و صل فصلهايت، سال و ماهم مي شوي آيا؟ براي دوستم داري گواهت بوده ام عمري براي دوستت دارم گواهم مي شوي آيا؟ شب افسانه اي با تو طلوع تازه اي دارد تو در صبح اساطيري پگا هم مي شوي آيا؟ صبور و ساده اي اما ،عميق و ژرف،عشق من براي حرف نجوا، نعره چاهم مي شوي آيا؟ پس از صد سال ا گر بد ترجمه كردي نگاهم را به پاس اشكهايم عذر خواهم مي شوي آيا؟ تو شيرين تر از آن هستي كه شادابيت كم گردد و از خود تلخ مي پرسم تباهم مي شوي آيا؟!!!
دعای باران چرا ؟! دعای عشق بخوان این روزها دل ها تشنه ترند تا زمین خدایا ... کمی عشق ببار
خداوندا
خداحافظ!خداحافظ! سلام خوب دیروزم خداحافظ!خداحافظ! همیشه همدم و همراه خداحافظ!خداحافظ! عزیز خسته از تکرار خداحافظ!خداحافظ! سیه پوش سراپا نور خداحافظ غزلساز طناب و شاخه و رؤیا خداحافظ!خداحافظ! گل اردیبهشت من آخرین برگ تمام قصه های ناتمام خداحافظ..................................
سوی منزلگه ویرانه ی خویش! بخدا میبرم از شهر شما دل شوریده و ویرانه ی خویش! میبرم تا که در آن نقطه ی کور شستشویش دهم از رنگ "گناه" شستشویش دهم از لکه ی عشق... زین همه خواهش بیجا و تباه! میبرم تا ز تو دورش سازم... ز تو ای جلوه ی امید محال...! "میبرم زنده به گورش سازم... تا ازین پس نکند یاد وصال!" ناله میلرزد!، می رقصد اشک! آه...! بگذار که بگریزم من... از تو، ای چشمه ی جوشان گناه شاید آن به، که بپرهیزم من!!! بخدا غنچه ی شادی بودم!!! دست عشق آمد و از شاخم چید... شعله ی آه شدم، صد افسوس... که لبم باز به آن لب نرسید! عاقبت بند سفر، پایم بست میروم خنده به لب، خونین دل... "میروم، از دل من دست بردار... ای امید عبث بی حاصل!!!!"
آری تو راست می گویی آسمان مال من است پنجره،فکر،هوا،عشق،زمین،مال من است |
About![]()
دل من این پرنده ی صحرا آسمانش را در چشمان تو یافته است . آنها گهواره ی بامداد و ملکوت ستارگانند. ترانه های من در اعماق آنها گم شده است . بگذار در آن آسمان در بی کرانگی غمناک آن به پرواز درآیم ىگذار ابر های آن را بشکافم و در آفتاب آن بال بگشایم Archives5 شهريور 13926 مرداد 1392 2 مرداد 1392 2 خرداد 1392 7 ارديبهشت 1392 3 ارديبهشت 1392 1 ارديبهشت 1392 6 فروردين 1392 5 فروردين 1392 2 فروردين 1392 1 بهمن 1391 6 دی 1391 5 دی 1391 4 دی 1391 7 آذر 1391 4 آذر 1391 3 آذر 1391 6 آبان 1391 1 آبان 1391 4 مرداد 1391 3 مرداد 1391 6 تير 1391 5 تير 1391 4 تير 1391 3 تير 1391 2 تير 1391 1 تير 1391 7 خرداد 1391 6 خرداد 1391 4 خرداد 1391 3 خرداد 1391 AuthorsنادیاLinks
چــت روم آزاده(بدو بیا تووووو) Specific![]() ![]() ![]() LinkDump
کیت اگزوز ریموت دار برقی
کاربران آنلاين:
بازدیدها :
Alternative content |