میخواهم پرواز کنم

قـــطره!

قطره، دلش دریا می خواست

خیلی وقت بود به خدا گفته بود.

هر بار خدا می گفت : از قطره تا دریا راهی ست طولانی، راهی از رنج و عشق و صبوری. هر قطره را لیاقت دریا نیست.

قطره عبور كرد و گذشت، قطره ایستاد و منجمد شد، قطره روان شد و راه افتاد و به آسمان رفت.

هر بار چیز تازه از رنج و عشق و صبوری آموخت.

تا روزی كه خدا گفت : امروز روز توست، روز دریا شدن.

و خدا قطره را به دریا رساند. قطره طعم دریا چشید و طعم دریا شدن را.

روز دیگر قطره به خدا گفت: از دریا بزرگتر، از دریا بزرگتر هم هست؟

خدا گفت: آری هست،

قطره گفت: پس من آن را میخواهم. بزرگترین را، بی نهایت را.

خدا قطره را برداشت و در قلب آدم گذاشت و گفت: این بی نهایت است.

آدم عاشق بود و دنبال كلمه ای می گشت كه عشقش را توی آن بریزد.

اما هیچ كلمه ای توان سنگینی عشق را نداشت.

قطره از قلب عاشق عبور كرد. آدم همه عشقش را توی یك قطره ریخت.

وقتی قطره از چشم آدم چكید، خدا گفت: حالا تو بی نهایتی،

چون كه تصویر من در اشك عاشق است.

+نوشته شده در یک شنبه 20 فروردين 1391برچسب:,ساعت10:40توسط نادیا | |

باران
بوی تو را می‌بارد
و یاد لب‌هات
قطره قطره سر می‌خورد
بر صورتم
ترنم صدای تو
و نت‌های هوا
...
چشمانم بسته است و
در این نم نم نیم‌شب
راه رفتنت را
از بر می‌کنم
.




باران...بوی تو...نیمه شب


+نوشته شده در شنبه 19 فروردين 1391برچسب:,ساعت12:55توسط نادیا | |

 

امیدوارم حال تو،باشد همیشه رو براه .شکرخدا ،من هم ندارم غصه ای؛جز دوری از آن روی ماه

 

 

 

 

 

 

 

 

 از راه دور ، سوسن سلامت می کند ، مریم دعاگوی شماست .هان راستی ،پروانه اینجا پیش ماست ،او هم دعاگوی شماست

 

 

 

 

 

 

 

 

 یادش بخیر ! با آن صدای شرشرت ،ما روزهایی داشتیم .یا راستش ،آن وقت هادر قلب تو ،ما نیز جایی داشتیم

 

 

 

 

 

 

 

 

 باران من ،حالا که تابستان شده،ما منتظر ،ما تشنه ایم .دیگر بیا ، دیگر غم دوری بس است .ما بیش از اینها تشنه ایم

 

 

 

 

 

 

 

 

باور بکن لبخند ما را تشنگی،از روی لب دزدیده است .اصلاً بپرس در باغ ما،این چند روز ،آیا گلی خندیده است ؟

 

 

 

 

 

 

 

 

این نامه را کوکب نوشت.از جانب گلهای باغ .حتماً بیا .دیگر خداحافظ تمام.

 

 

 

 

 

قربان تو.مینای باغ

 

 

+نوشته شده در شنبه 19 فروردين 1391برچسب:,ساعت12:49توسط نادیا | |

خدایا دلم گرفته

 


 

دلم شکسته ترین شاخه ی درخت خداست

 

دل شکسته ی من نیز چون خدا تنهاست

به غربت دل من هیچ دل نمی سوزد

 

مباد هیچ کسی را دلی چنین که مراست

میان آینه ی چشمهای من قدری

 

بخند ! جلوه ی مهتاب نیم شب زیباست

به وقت فاصله، لبخند تو پلی ست عظیم

 

که بی گذشتن از این پل، عبور بی معناست

مگر که گام نهی در حریم کوچه ی ما

 

همیشه باز ، نگاه تمام پنجره هاست

نگاهت ، از سر من دست بر نمی دارد

 

چه فتنه ایست که در چشمهای تو پیداست ؟

سری به سینه بنه ، ژاله باش داغ مرا

 

که دل ، شقایق پژمرده ای در این صحراست

 

 

+نوشته شده در شنبه 19 فروردين 1391برچسب:,ساعت12:47توسط نادیا | |

 

love65 عاشقانه ها

 

امشب به یاد تک تکِ شب ها دلم گرفت
در اضطراب کهنه ی غم ها، دلم گرفت
انگار بغض تازه ای از نو شکسته شد
در التهابِ خیسِ ورق ها، دلم گرفت
از خواندن تمام خبرها تنم بسوخت
از گفتن تمام غزل ها دلم گرفت
در انتظار تا که بگیرم خبر ز تو
در آتشِ گرفته سراپا دلم گرفت
متروکه نیست خلوتِ سرد دلم ولی
از ارتباطِ مردم ِدنیا دلم گرفت
یک ردِ پا که سهمِ من از بی نشانی است
از ردِ خون که مانده به هر جا، دلم گرفت
اینجا منم و خاطره هایی تمام تلخ
اقرار میکنم، درآمدم از پا دلم گرفت

 

+نوشته شده در شنبه 19 فروردين 1391برچسب:,ساعت12:44توسط نادیا | |

Click to view full size image

دلم بهانه گیر شده ...

نمیدانم چقدر نیامدنت را برایش دروغ ببافم و آرامش كنم

از نِق زدنهای شبانه اش خسته ام

همه ی بهانه ی زندگی ام ....

بیا و دلم را آرام كن

+نوشته شده در شنبه 19 فروردين 1391برچسب:,ساعت2:18توسط نادیا | |

 

مطمـئن باش که خداوند تو را عاشقانه دوست دارد ؛

چون در هر بهار برایت گل می فرستد و هرروز صبح آفتاب را به تو هدیه می کند.

به یاد داشته باش که پروردگار عالم با این که می تواند در هر جائی از دنیا باشد ، قلــب تو را انتخاب کرده و تنها اوست که هر وقت بخواهی چیزی بگوئی گوش می کند ...

 

جملات زیبا گیله مرد

 

+نوشته شده در جمعه 18 فروردين 1391برچسب:,ساعت19:5توسط نادیا | |

باید دانست

 " جاده های زندگی را خدا هموار می کند

 کار ما فقط برداشتن سنگ ریزه هاست ... "

پس اینقدر آه و ناله چرا ؟!


 

جملات زیبا گیله مرد

 



     

+نوشته شده در جمعه 18 فروردين 1391برچسب:,ساعت18:41توسط نادیا | |

 

دیگه عاشقت نیستم

 

                       عاشق اون نگات نیستم

 

 

                        عاشق خنده هات نیستم

 

 

                   بیخیالت شدم من

 

 

 چون دیگه عاشقت نیستم

 

 

             دوست دارم            اماعاشقت نیستم

 

 

خودمو مریض کردم

 

                    خودمو داغون کردم

 

 

فقط به خاطرتو

 

 

                حالا به خاطرخودم

 

 

                   دیگه عاشقت نیستم

 

 

                        پشیمونم پشیمون

 

 

           چون که بودم داغون            اونم فقط به خاطرتو

 

اما الان راحتم                   چون که عاشقت نیستم

+نوشته شده در پنج شنبه 17 فروردين 1391برچسب:,ساعت12:2توسط نادیا | |

جاده برفی را دوست دارم وقتی که رد پایت بر زمین نقش می بندد
و من می توانم تا آب شدن برفها رفتنت را بیشتر نظاره کنم...

+نوشته شده در پنج شنبه 17 فروردين 1391برچسب:,ساعت11:46توسط نادیا | |

صفحه قبل 1 ... 14 15 16 17 18 ... 55 صفحه بعد