دلم براي كسي تنگ است
من غم رادرسکوت
صحبت گل سرخ از باران و سید علی صالحیسید علی صالحی
هیچكس اشكی برای ما نریخت هر كه با ما بود از ما گریخت چند روزی هست حالم دیدنیست حال من از این و آن پرسیدنیست گاه بر روی زمین زل می زنم گاه بر حافظ تفال می زنم حافظ فرزانه فالم را گرفت یك غزل آمد كه حالم را گرفت: ما ز یاران چشم یاری داشتیم خود غلط بود آنچه می پنداشتیم. درسکوت دادگاه سرنوشت عشق برما حکم سنگینی نوشت گفته شد دل داده ها از هم جدا وای بر این حکم و این قانون زشت من و یک لحظه جدائی !؟ بی تو طوفان زده ی دشت جنونم هرگز ، هرگز عشقم را به باد ندادم هرگز حس غريب با تو نفس كشيدن را بر ديوار تنهاي اتاقم قاب نكردم من عاشق بودم اين يك حقيقت بود حقيقت هميشه مصلوب است من عاشق بودم اين يك راز بود سکوتم را به باران هدیه کردم تمام زندگی را گریه کردم نبودی در فراق شانه هایت به هر خاکی رسیدم تکیه کردم کنار آشیانه تو آشیانه می کنم فضایه آشیانه را پر از ترانه می کنم کسی سوال می کند بخاطر چه زنده ای؟ و من برای زندگی تو را بهانه می کنم تقصیر دلم چیست اگر روی تو زیبا ست حاجت به بیان نیست که از روی تو پیدا ست من تشنه ی یک لحظه تماشای تو هستم افسوس که یک لحظه تماشای تو رویا ست در خانه ی احساس اگر زمزمه ای است آن زمزمه از توست که در جان دل ما ست من قایق آواره ی دریای تو هستم خوب است بدانی که دلم عاشق دریا ست در حسرت دیدار تو می سوزم و امٌا این دست خودم نیست به حق روی تو زیباست
امشب شعر ندارم اما فردا می خواهم به گربه ی توی حیاط دانشگاه کالباس بدهم دوستم داشته باش من هیچ وقت آنقدر بد نمی شوم که لیاقتم دوست داشتن کسی نباشد من گربه ها را دوست دارم و می توانم بفهمم زندگی هر دوی دوست داشتن و دوست نداشتن است من فقط می خواهم اندازه یک سوم یک چهارم یک پنجم یک شیشم عمرم خوشبخت زندگی کنم و ده بار پشت سر هم قرص ماه را با تو ببینم
همه چیز شاید یک اتفاق ساده بود... لغزیدن نگاهم... بر زلال احساست... و تپیدن دلم... که التماسی نورانی در خود داشت... و آری... آنجا، من قربانی شدم... و تو الههای بودی... که این قربانی شایستهء آن نبود، میدانم... و آری... من تمام شدم... به همین سادگی...
برای تويی كه تنهايی هايم پر از ياد توست...
من پذیرفتم شکست خویش را
جايي در سمتي ديگر از اين شب بيكران و در فاصله اي بين ما، به تو مي انديشم اتاق به آرامي شاهد حركت ماه است اين لذت بخش است. آيا رواست كه به خلاف بگويم غمگينم؟ در يكي از زمانها نغمه اي محال از اشتياق را مي سرايم كه تو هرگز نخواهي توانست آنرا بشنوي لا لا لا ميشنوي؟ چشمانم را مي بندم و تصور ميكنم تپه هاي تاريكي را كه بايد بگذرانم تا به تو برسم جرا كه تو را عاشقانه دوست ميدارم کارول دافی |
About
دل من این پرنده ی صحرا آسمانش را در چشمان تو یافته است . آنها گهواره ی بامداد و ملکوت ستارگانند. ترانه های من در اعماق آنها گم شده است . بگذار در آن آسمان در بی کرانگی غمناک آن به پرواز درآیم ىگذار ابر های آن را بشکافم و در آفتاب آن بال بگشایم Archives5 شهريور 13926 مرداد 1392 2 مرداد 1392 2 خرداد 1392 7 ارديبهشت 1392 3 ارديبهشت 1392 1 ارديبهشت 1392 6 فروردين 1392 5 فروردين 1392 2 فروردين 1392 1 بهمن 1391 6 دی 1391 5 دی 1391 4 دی 1391 7 آذر 1391 4 آذر 1391 3 آذر 1391 6 آبان 1391 1 آبان 1391 4 مرداد 1391 3 مرداد 1391 6 تير 1391 5 تير 1391 4 تير 1391 3 تير 1391 2 تير 1391 1 تير 1391 7 خرداد 1391 6 خرداد 1391 4 خرداد 1391 3 خرداد 1391 AuthorsنادیاLinks
چــت روم آزاده(بدو بیا تووووو) تبادل لینک هوشمند Specificفال حافظجوک و اس ام اس قالب های نازترین LinkDump
کیت اگزوز ریموت دار برقی
کاربران آنلاين:
بازدیدها :
خبرنامه وب سایت: آمار وب سایت:
Alternative content |